خرمشهر را خدا آزاد کرد

نگاهی به کتاب«توفان سرخ»(خاطرات سرهنگ عراقی عبدالعظیم الشکرچی)

مترجم: عبدالرسول رضاگاه


در طول هشت سال دوران دفاع مقدس حوادث بسیاری در جبهه های غرب و جنوب به وقوع پیوست که تنها بخشی از آنها در کتاب های مربوط به این دوران ثبت و ضبط شده و برای دسترسی به منابع جامع در این زمینه باید به سراغ زوایای نامکشوف هم رفت تا بلکه بشود اشراف نسبتاً کاملی به اکثر وقایع آن دوران داشت.

کتاب هایی که تا به حال در این باره منتشر شده است، اغلب از زوایه نگاه فرماندهان، سربازان، خانواده های آنها و مردم عادی بوده است و کمتر اتفاق افتاده از جهت و زاویه مقابل، یعنی فرماندهان و سربازان دشمن به موقعیت، مشکلات، رشادت ها و فداکاری های رزمندگان ایرانی پرداخته شود. هر چند تاکنون معدود اقداماتی در این زمینه از سوی دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی انجام و خاطرات تعدادی از افسران عراقی درباره جنگ هشت ساله حکومت بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران ترجمه و چاپ و منتشر شده است.

یکی از این کتاب ها، خاطرات سرهنگ عراقی عبدالعظیم الشکرچی است که با عنوان«توفان سرخ» از سوی عبدالرسول رضاگاه ترجمه و چاپ شده است. این کتاب سیصد و سی و نهمین محصول دفتر هنر و مقاومت حوز هنری است که در بخش خاطرات جنگ ایران و عراق، هشتاد و هفتمین کتاب محسوب می شود.

عبدالعظیم الشکرچی در نبردها و عملیات مختلفی شرکت داشته و در این کتاب به عملیاتی اشاره کرده که نسبت به کم و کیف و زوایای مختلف آن وقوف کامل داشته است. او در معرفی خود، موقعیتی که داشته و شرایطی که بعد از بازپس گیری خرمشهر توسط نیروهای   ایرانی به وجود آمده می گوید:«من فرمانده گردان یکم تیپ 419 بودم و به همراه نیروهای تحت امرم، درخرمشهر استقرار داشتیم، هنگامی که عملیات آزادی خرمشهر آغاز شد، زمین زیرپایمان به لرزه درآمد و ابری سرخ رنگ بر سقف آسمان چسبید واضطراب سربازان عراقی را دوچندان کرد.
شب قبل از عملیات روحیه ای بسیار عالی داشتیم، صدام حسین به دیدارمان آمد وگفت: «مطمئن باشید که بر روی زمین هیچ قدرتی وجود ندارد که بتواند محمره(خرمشهر) را از ما پس بگیرد.» نظامیان تحت تأثیر سخنان او قرار گرفته بودند و برایش کف می زدند. حتی بخاطر همین کف زدن ها و شعارها ما را مورد تقدیر قرار دادند، اما هنوز ازاین تقدیر و تشویقات لذتی نبرده بودیم که به فاصله یک روز، خرمشهر به دست صاحبان اصلی اش افتاد و ضربه ای گیج کننده به صدام وارد آمد، به گونه ای که هیچ گاه نتوانست بفهمد که این اتفاق چگونه رخ داد.» (ص 13 و 14)

او در بخشی از این خاطرات به تلفات ارتش عراق در عملیات آزاد سازی خرمشهر هم اشاره می کند:« تلفات تیپ ما بیش از 1500کشته، 500زخمی و تعداد 1000اسیر بود، اینها ارقامی است که دربخشنامه های داخلی تیپ های لشکرهفتم ثبت شده است.» (ص 14)

 بیشتر خاطرات الشکرچی در این کتاب درباره عملیات آزادسازی خرمشهر است که همراه با آن وقایع فراوانی اتفاق افتاد. غالب خاطرات این فرمانده عراقی درباره برنامه‌ریزی و مراحل عملیات های مختلف رمضان و مسلم‌بن‌عقیل است. او در این کتاب، استراتژی موفق و تاکتیک دقیق و برنامه‌ریزی مرحله به مرحله ایرانی ‌ها را می ‌ستاید و روحیه قوی ایرانی ‌ها در سنگرهای نبرد مایه تعجب او می ‌شود. الشکرچی همچنین از روحیه ضعیف سربازان و فرماندهان عراقی، از شکست‌ها و عقب‌نشینی ‌های پی ‌درپی عراقی ‌ها، از اعدام و خودکشی فرماندهان عراقی در این کتاب سخن گفته است.

فرمانده گردان یکم تیپ 419 عراق در خرمشهر در خاطرات خود اقرار به تحمیلی بودن جنگ عراق بر ایران و مظلومیت ایرانی ‌ها می ‌کند و رشادت‌ها و دلاوری‌های رزمندگان ایرانی را می ‌ستاید و از اینکه در جنگ مجبور بوده در لشکر عراق باشد افسوس می ‌خورد و احساس ندامت و پشیمانی دارد.

در بخشی از خاطرات این فرمانده ارشد عراقی در زمان جنگ تحمیلی، درباره جنایات و رفتارهای غیر انسانی مقامات ارشد ارتش عراق در بحبوحه عملیات های نظامی می خوانیم:«ماهر عبدالرشید، که پس از مدتی، فرمانده سپاه سوم شد، دستور داده بود که تانک ها از روی اجساد و پیکر زخمی ها بگذرند. این دستور، یک سند سری است که تاکنون فاش نشده است و من، برای اولینبار ان را بازگو می کنم. آن روز، ماهر عبدالرشید، فرماندهی عملیات در این محور را به عهده داشت و من شخصاً این دستور را از زبان او شنیدم. قضیه به این صورت بود که فرمانده تیپ 24 با ماهر عبدالرشید تماسی گرفت و گفت: «‌قربان! زخمی ‌های زیادی در منطقه، نقش زمین شده‌اند و ما می‌خواهیم ابتدا آنان را تخلیه کنیم، پس از آنکه راه باز شد، تانک‌ها را به جلو حرکت دهیم.» ماهر عبدالرشید گفت: «نیازی به تخلیه مجروحان نیست.» بلافاصله فرمانده تیپ پاسخ داد:«ولی قربان، وجود ‌آنان باعث کندی حرکت زره‌پوش‌های ما می‌شود.» ماهر عبدالرشید گفت:«با تانک‌ها و زره‌پوش‌ها به جلو حرکت کرده از روی اجساد عبور کنید! این دستوری است که باید آن را از جانب صدام حسین تلقی کنید!» (ص 29)

خاطرات عبدالعظیم الشکرچی وقایعی از جنگ در بین سال های 1360 تا 1361 را در بر می گیرد و او با ذکر حوادث و وقایعی از آزادسازی خرمشهر به دست رزمندگان ایرانی و اظهار عجز صدام در این خصوص، به توصیف روحیه نیروهای دو سوی نبردهای اطراف خرمشهر می پردازد.

راوی کتاب توفان سرخ، فتح خرمشهر را معجزه دانسته و در ادامه پیرامون اعدام تعدادی از فرماندهان و معاونان آنان به خاطر عقب‌نشینی از خرمشهر، رفتن بین مردم بصره و غارت اموال مردم توسط نظامیان عراقی، مجروحیت و بازجویی خود و انجام عملیات رمضان توسط نیروهای ایرانی به موارد متعددی اشاره می کند.

عبدالعظیم الشکرچی همچنین در این کتاب درباره ناظر بودن خود از ابتدا تا انتهای یک عملیات و مشاهده درد و رنج و سختی ‌های نیروهای عراقی، بر شمردن عملیات «مندلی» به عنوان گام اول فتوحات ایران و عملیات«رمضان» به عنوان گام دوم شکست عراق در آن زمان، قلمداد کردن عملیات رمضان به طوفانی سرخ که با رمز یا زینب کبری (س) انجام شد، حضور صدام در بین سربازان و نظامیان، فرار سربازان و پناهنده شدن به عنوان اسیر به ایران، استفاده از سلاح‌های شیمیایی توسط رژیم عراق موارد متعددی را بیان کردن است.




برچسب ها : خاطره برچسب ها : عکس برچسب ها : کتاب